آیا همه باید استارتاپ بزنیم؟
این یادداشت در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۹۶ در روزنامه شرق به چاپ رسیده است.
http://www.sharghdaily.ir/News/147688/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%20%D9%87%D9%85%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D9%BE%20%D8%A8%D8%B2%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%9F
حدود شش ماه قبل، رئیس صندوق نوآوری و شکوفایی از رشد ٩٢ برابری شرکتهای دانشبنیان در چهار سال اخیر خبر داد. این خبر و اخبار مشابه، حکایت از جریان روبهرشد شرکتهای استارتاپ در کشورمان دارد. طبیعی است که در چنین شرایطی، سؤال قابلتأمل و مهمی را میتوان طرح کرد و آن اینکه، آیا همه آدمها برای ایجاد یا مشارکت در راهاندازی استارتاپها مناسب هستند؟ از کجا میشود فهمید که گزینه مناسبی برای ایجاد یک کسبوکار نوپا و جدید هستیم یا نه؟ یا اگر قرار باشد بین استخدام در یک شرکت بزرگ و یک شرکت استارتاپ تصمیم بگیریم، کدام برای ما بهتر است؟
اینکه هر انسانی توانایی انجام هر کاری را که بخواهد دارد، به شرط اینکه به اندازه کافی مصر، تلاشگر و باانگیزه باشد، حقیقتی اثباتشده است، اما مطالعاتی هم انجام شده تا ببینند آیا ویژگیهایی که به تصمیمگیری بهترمان در چنین موقعیتی کمک میکنند وجود دارند یا خیر؟ یکی از این بررسیها که اخیرا (اکتبر ٢٠١٧) در قالب کتابی به نام «ورود به سرزمین استارتاپ» (Entering Startup Land) منتشر شده است، به همین پرسش و دغدغه میپردازد؛ اینکه چه افرادی برای کار در شرکتهای نوپا مناسبتر هستند؟
بر اساس این کتاب، سه مهارت وجود دارد که اتفاقا آنها را خیلی هم در مدرسه و دانشگاه یاد نمیگیریم و اینها نقش تعیینکنندهای در موفقیت افرادی دارند که به سمت استارتاپها میروند.
یک، مدیریت عدم قطعیت! اگر از عدم قطعیت و ابهام فراری هستیم، گزینه خوبی برای مشارکت در یک شرکت نوپا یا استارتاپ نخواهیم بود. مشارکت در یک کار جدید، مملو از عدم قطعیت و ابهام است. نوع کار، نحوه کار، نقشها و مسئولیتها، همهوهمه ممکن است در عرض یکی، دو سال بارهاوبارها تغییر کنند. پس باید توانایی و مهارت مواجهه با عدم قطعیت را داشته باشیم.
دو، جابهجایی محدودیتها! صاحب یک شرکت موفق نقل میکرد که یکبار سوار هواپیما شدم. یکی از مسافران که چمدانش را تحویل داده بود و آن را داخل هواپیما گذاشته بودند، مشکلی پیدا کرد و مجبور شد از پرواز انصراف دهد. بهخاطر پیداکردن چمدانش از میان انبوه چمدانهای مسافران، تأخیر زیادی برای پرواز به وجود آمد. همینجا بود که با خودش گفت چه میشود کرد تا چنین مشکلی را سریعتر حل کنند؟ همین پرسش، ایده تأسیس شرکتی که کارش پالایش اطلاعات از میان انبوه اطلاعات در دنیای مجازی است، شد! اگر همین که در جایی یا در صفی ایستادهایم، از خود میپرسیم چطور میشود این زمان را کاهش داد؟ چطور میشود این کار سریعتر انجام شود؟ درواقع زمینه خوبی برای جابهجایی محدودیتها داریم و
سه، فکرکردن مانند یک مالک و صاحب کسبوکار! افرادی که مناسب کار در استارتاپ هستند، افرادی هستند که دغدغه درونی موفقیت شرکت را فارغ از پست یا مسئولیتشان دارند! فارغ از اینکه خود، مالک سهام آن هستند یا نیستند! اگر ما احساس کنیم اینجا کسبوکار خودمان است؛ مثلا اگر حتی کاغذ یا گیرهای روی زمین افتاده باشد برمیداریم تا آنجا مرتبتر باشد و منتظر نمیشویم تا خدماتی شرکت بیاید و حتما او این کار را انجام دهد. فکرکردن مانند مالک یک کسبوکار خیلی متفاوت از فکرکردن مانند کارمند یک شرکت بزرگ است.
حال اگر این سه مهارت در ما وجود دارد یا علاقهمند به ایجاد چنین قابلیتهایی در خود هستیم، احتمالا گزینه خوبی برای رفتن به سمت کسبوکارهای نوپا، کوچک یا استارتاپ خواهیم بود. اگر نه، شاید استخدام و کار در یک شرکت بزرگ آینده بهتری را برای ما رقم بزند. انتخاب با خودمان است. هر یک از ما توانمندیها، استعدادها و ویژگیهای متمایز و منحصربهفردی داریم. اینکه فکر کنیم حال چون موجی از یک فضا شکل گرفته است، همه باید همان کار را انجام دهند و یک فرد موفق حتما چنان شکلوشمایلی دارد، نکتهای است که نباید از آن غافل شویم.